تفاوت کمالگرایی و وسواس چیست؟


برخلاف اختلال وسواس فکری-عملی، کمالگرایی به عنوان یک اختلال سلامت روان طبقهبندی نمیشود. با این اوصاف، کمالگرایی میتواند تأثیر منفی بر سلامت روان شما داشته باشد و حتی منجر به مشکلات سلامت روان شود. بیایید در این مقاله نگاهی دقیقتر به تفاوتها و شباهتهای بین کمالگرایی و اختلال وسواس فکری-عملی و نحوه مقابله با آنها در صورت تجربه هر یک از آنها بیندازیم.
کمالگرایی چیست؟
پایبندی به استانداردهای بسیار بالا، صرف زمان طولانی برای انجام یک کار (برای اطمینان از اینکه آن را «کاملاً درست» انجام میدهید)، نگرانی بیش از حد در مورد انجام کار اشتباه؛ همه این موارد میتوانند نشانههایی از کمالگرایی و همزمان اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) باشند، در نتیجه اشتباه گرفتن این دو باهم رایج است.فرد کمالگرا درگیر آیینها میشود زیرا به او کمک میکند تا احساس کنترل بیشتری داشته باشد و بر همه چیز مسلط باشد، چه برای دیگران مفید باشد چه نباشد.
اختلال وسواس فکری عملی OCD چیست؟
اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) یک اختلال سلامت روان است که شامل افکار یا تمایلات مکرر و ناخواستهای است که باعث اضطراب فرد میشوند. به منظور کاهش این اضطراب، فرد یک عمل یا آیین اجباری انجام میدهد؛ مثلا فردی با افکار آزاردهنده مربوط به وجود آلودگی، مدام در خود احساس اجباری برای تمیز کردن وسایل دارد. گاهی اوقات، عمل اجباری که انجام میشود لزوماً با ترس یا اضطرابی که سعی در غلبه بر آن دارد، مرتبط نیست.
آیا کمالگرایی نوعی اختلال وسواس فکری عملی است؟
به طور خلاصه خیر. بسیاری از افراد میتوانند شخصیت کمالگرا داشته باشند، اما ابتلا به اختلال وسواس فکری عملی (OCD) به نوع خاصی از تشخیص روانشناختی نیاز دارد که توسط یک روان درمانگر یا روانپزشک انجام میشود. به طور خلاصه، شما میتوانید هر دو را داشته باشید و یا فقط یکی از آنها را تجربه کنید. آنها میتوانند با هم یا مستقل از یکدیگر وجود داشته باشند.
یکی از علائم OCD میتواند نوعی کمالگرایی باشد که با «کمالگرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی» متفاوت است. در واقع افرادی که از افکار و رفتار کمالگرایانه خود عذاب میکشند، ممکن است از نوعی اختلال وسواس فکری عملی (OCD) به نام وسواس کمالگرایی رنج ببرند.
تفاوت کمالگرایی با وسواس OCD چیست؟
با در نظر گرفتن وجوه مشترک بین اختلال وسواس فکری عملی و کمالگرایی، مشخص میشود که چرا این دو با هم مرتبط هستند. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی در واقع استانداردهای بالایی برای خود تعیین میکنند و اغلب احساس مسئولیت بیش از حد و همدلی بیش از حد را گزارش میدهند. بسیاری از رفتارهای بیرونی آنها نیز میتواند کمالگرایانه به نظر برسد.
افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی ممکن است احساس کنند که باید یک کار اجباری را «کاملاً درست» انجام دهند یا به گونهای رفتار کنند که در یک موقعیت خاص «بیعیب و نقص» به نظر برسند. آنها ممکن است از نتایجی که به عنوان شکست یا ناامید کردن دیگران درک میکنند، بترسند و برای جلوگیری از انتقاد یا بازخوردی که به عنوان انتقاد درک میکنند، به هر کاری دست بزنند.
اما تمایز بین کمالگرایی و اختلال وسواس فکری عملی بر اساس این رفتارها نیست. تفاوت اصلی بین کمالگرایی تجربه شده در اختلال وسواس فکری عملی و کمالگرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی اغلب در انگیزه یا نیروی محرکه رفتار کمالگرایانه فرد نهفته است. کمالگرایی مرتبط با اختلال وسواس فکری عملی احتمالاً با پریشانی و اضطراب شدید انگیزه میگیرد، در حالی که کمالگرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی عمومیتر احتمالاً با تعیین استانداردهای بالا برای خود یا دیگران و ترجیح کنترل و نظم انگیزه میگیرد.
وقتی افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) درگیر رفتارهای کمالگرایانه میشوند، در واقع سعی در تسکین اضطراب و ناراحتی خود دارند که میتواند بیرونی یا درونی باشد. رفتارهایی که آنها نشان میدهند معمولاً تلاشی برای «خنثی کردن» افکار، تصاویر یا تمایلات مزاحمی است که تجربه میکنند، یا تلاشی برای جلوگیری از وقوع اتفاقات بد. این وسواسها غیرمنطقی هستند و میتوانند اشکال مختلفی به خود بگیرند.
در واقع یکی از تفاوتهای اصلی، نحوهی احساس افراد در مورد رفتارها و آیینهایشان است. کمالگرایان ممکن است هنگام کار روی چیزی، استرس خفیفی را احساس کنند، اما میتوانند حس تسلط و کنترل نیز داشته باشند. اما افراد مبتلا به وسواس فکری-عملی کمالگرایی، اگر به طور وسواسگونه به افکار وسواسی خود در مورد بینقص بودن کارها پاسخ ندهند، ترس و وحشت شدیدی را تجربه میکنند. و حتی اگر متوجه شوند که رفتارها و آیینهایشان غیرمنطقی و ناراحتکننده است، قادر به متوقف کردن آنها نیستند.
آیا کمالگرایی میتواند منجر به OCD شود؟
نه لزوماً. برخی تحقیقات نشان دادهاند که کمالگرایی و عدم تحمل عدم قطعیت میتوانند پیشبینیکننده علائم اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) در جوانان باشند. اما کمالگرا بودن به این معنی نیست که شما اختلال وسواس فکری-عملی دارید یا به آن مبتلا خواهید شد.
افرادی که اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) دارند، درگیر افکار وسواسی هستند که منشأ اضطراب دارد. این افکار وسواسی از طریق اعمال اجباری برای تسکین اضطراب انجام میشوند. بنابراین، اختلال وسواس فکری-عملی ارتباط نزدیکی با اضطراب دارد، اما دیگر در DSM به عنوان یک اختلال اضطرابی طبقهبندی نمیشود و ارتباط مستقیمی با کمالگرایی ندارد.
علت خاص اختلال وسواس فکری-عملی هنوز مشخص نیست، با این حال بسیاری از متخصصان معتقدند که ناهنجاریهایی در انتقالدهندههای عصبی مانند سروتونین و دوپامین باعث اختلال وسواس فکری-عملی میشود و به همین دلیل است که اغلب از درمان با مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI) برای درمان این اختلال استفاده میشود.
درمان OCD در مقابل درمان کمالگرایی
برای درمان اختلال OCD هم درمان دارویی وجود دارد و هم رویکردهای روان درمانی. اما از آنجا که کمالگرایی یک اختلال نیست، درمان دارویی ندارد و میتوان برای بهبود افکار و رفتارهای کمالگرایانه، از استراتژیهای مدیریت یا رواندرمانی بهره برد. با این حال اگر کمالگرایی بخاطر اختلال OCD باشد، همزمان با درمان اختلال، بهتر خواهد شد.
برخی از داروهای روانپزشکی میتوانند به کنترل وسواسها و اجبارهای OCD کمک کنند. معمولاً ابتدا داروهای ضد افسردگی امتحان میشوند. داروهای ضد افسردگی که توسط سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) برای درمان OCD تأیید شدهاند عبارتند از: فلوکستین (پروزاک)، فلوکسامین (لووکس)، پاروکستین (پاکسیل)، سرترالین (زولوفت)، کلومیپرامین (آنافرانیل). با این حال، روانپزشک ممکن است داروهای ضد افسردگی و روانپزشکی دیگری نیز تجویز کند. این نوع درمان فقط با تجویز و تشخیص روانپزشک انجام میشود.
روش درمان شناختی رفتاری (CBT) به همراه درمان مواجهه و پیشگیری از پاسخ (ERP)، رایجترین روش روان درمانی برای اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) است. این روش ترکیبی از دو نوع درمان است:
درمان شناختی رفتاری (CBT) بر چگونگی تأثیر افکار، باورها و نگرشهای شما بر احساسات و رفتارتان تمرکز دارد. درمان مواجهه و پیشگیری از پاسخ (ERP)که برای درمان OCD طراحی شده است، شما را تشویق میکند تا با وسواسهای خود روبرو شوید و آنها را بپذیرید و در برابر میل به انجام اعمال اجباری مقاومت کنید.
درمان CBT در کاهش علائم OCD و بهبود کیفیت زندگی بسیار مؤثر است. تکنیکهایی مانند بازسازی شناختی به افراد کمک میکند تا واقعگرایی انتظارات کمالگرایانه خود را زیر سوال ببرند و افکار انتقادی را به چالش بکشند.
مواجهه و پیشگیری از پاسخ (ERP) نیز یک تکنیک کلیدی در CBT است که شامل موارد زیر است:
- مواجهه با موقعیتهای اضطرابآور بدون توسل به اجبار
- آزمایش پیشبینیهای کمالگرایانه با اجازه دادن عمدی به خطاها
- کاهش اضطراب ناشی از اشتباهات
- تقویت استراتژیهای مقابلهای سالمتر
مدیریت کمالگرایی
اگرچه کمالگرایی یک بیماری تشخیص داده نشده است، اما خوب است که از زمان تداخل آن با زندگی روزمره و درخواست کمک برای آن آگاه باشید. این میتواند سختترین مرحله باشد، یعنی تشخیص زمانی که کمالگرایی شما شروع به ایجاد مشکل میکند.
افراد با ویژگی کمالگرایی اغلب به دنبال کمک نمیروند مگر اینکه یکی از عزیزانشان پیشنهاد دهد، زیرا این موضوع را به عنوان یک مشکل نمیبینند. اگر متوجه شدهاید که کمالگرایی شما ممکن است تأثیر منفی بر زندگی شما داشته باشد، یا اگر کسی آن را به شما گوشزد کرده است، در اینجا مواردی وجود دارد که میتوانید امتحان کنید:
- خودگوییهای منفی خود را به چالش بکشید.
یک راه مهم برای مبارزه با کمالگرایی ناسالم، تشخیص خودگوییهای منفی در مسیرشان است. سعی کنید وقتی چیزهای خودپسندانهای در مورد خودتان به خودتان میگویید، به آنها توجه کنید. از خودتان بپرسید، آیا با دوستتان یا عزیزانتان اینقدر سختگیر هستید؟ این میتواند به شما کمک کند تا خودتان را به خاطر انجام ندادن همه چیز به طور خوب و کامل، تنبیه نکنید.
- کاری را به طور تفریحی امتحان کنید که در آن بد هستید.
یک توصیه دیگر برای به چالش کشیدن عیبجوی درونیتان این است که فعالیتی پیدا کنید که میدانید در آن خوب نیستید. اگرچه این ممکن است در ابتدا استرسزا به نظر برسد، اما امتحان کردن سرگرمیای که صرفاً برای لذت بردن شماست، نه برای پیشرفت در آن، میتواند مفید باشد.
- به یک گروه حمایتی یا درمانی بپیوندید.
شما تنها نیستید. کمالگرایی ناسالم چیزی است که بسیاری از افراد با آن دست و پنجه نرم میکنند و ممکن است از دیگران با تجربیات مشابه یاد بگیرید. به علاوه، توانایی صحبت کردن در مورد مسائل و شناسایی تمایلات کمالگرایانه خود در یک محیط گروهی امن میتواند به شما کمک کند تا به برخی راهحلها فکر کنید.
- با یک درمانگر صحبت کنید.
چه در کنار کمالگرایی، با اختلال OCD هم دست و پنجه نرم کنید و چه نه، صحبت با یک روان درمانگر حرفهای میتواند تفاوت زیادی ایجاد کند. کسی که کمالگرایی ناسالم یا شدید دارد، میتواند از رواندرمانی بهرهمند شود. هر چه زودتر درمان را شروع کنید بهتر است. زیرا افکار اضطرابآور در صورت عدم درمان، تمایل به رشد دارند. درمان اغلب افراد را در تغییر افکار راهنمایی میکند تا آزاد شوند و به کارهایی بپردازند که واقعاً میخواهند انجام دهند.
- روی چیزهایی که میتوانید کنترل کنید تمرکز کنید.
افراد مبتلا به کمالگرایی و اختلال وسواس فکری-عملی از این باور اشتباه رنج میبرند که اگر مطمئن شوند همه چیز بینقص است، هیچ اتفاق بدی برایشان نخواهد افتاد. در حقیقت، کنترل همه چیز غیرممکن است. عدم قطعیت بخشی از زندگی است. تهیه فهرستی از آنچه که بر آن کنترل دارید و آنچه که کنترل ندارید، میتواند مفید باشد. به جای نگرانی در مورد آنچه که نمیتوانید کنترل کنید، تمرکز خود را روی آنچه میتوانید انجام دهید، قرار دهید.
چه زمانی باید به پزشک مراجعه کرد؟
اگر علائم وسواس فکری عملی منجر به پریشانی قابل توجه یا اختلال در عملکرد روزانه شود، مراجعه به یک روان درمانگر یا روان پزشک ضروری است. از طرفی کمالگرایی ممکن است برای خودتان آزاردهنده یا برعکس، به چشم شما عادی باشد. پس اگر یکی از نزدیکانتان فکر میکند که نیاز دارید برای کمالگرایی اقدامی انجام دهید، گفتگو با یک روان درمانگر مفید خواهد بود.
برای اختلال OCD مداخله زودهنگام کلیدی است. اگر شما یا کسی که میشناسید علائم پریشانکننده وسواس فکری عملی یا کمالگرایی را تجربه میکنید، درخواست کمک هر چه زودتر میتواند تفاوت قابل توجهی در مدیریت این بیماری ایجاد کند.
توصیهای از تیم دارو دات کام به شما
درک تفاوتهای بین اختلال وسواس فکری-عملی و کمالگرایی برای مدیریت این دو مؤثر بسیار مهم است. هر دو وضعیت میتوانند تأثیر قابل توجهی بر زندگی فرد داشته باشند، اما با استراتژیها و پشتیبانی مناسب، افراد میتوانند یاد بگیرند که با آن کنار بیایند و رشد کنند. به یاد داشته باشید، پیشرفت مهمتر از کمال است و درخواست کمک نشانه قدرت است.
نظرات